چکیدههدف: هدف پژوهش تعیین الگوی ساختاری احساسات شرم و گناه بر اساس شیوههای فرزندپروری والدین با نقش واسطهای سبکهای دلبستگی بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری دانشآموزان مقطع متوسطه دوم شهر تهران در سال تحصیلی 96-1395 بهتعداد 124083 نفر بود. با روش نمونهگیری خوشهای تصادفی چندمرحلهای مناطق جغرافیایی 1، 2، 4، 6 و 16 و از هر منطقه دو دبیرستان و از هر دبیرستان دو کلاس انتخاب شدند. بر اساس پیشنهاد گاداگنولی و ولیسر 1998 حجم نمونه 420 نفر بههمراه پدر یا مادر آنها در نظر گرفته شد که از مدارس فاطمیه، آزاده، نیکان، ایران، قیاس، شریعتی، کمالالملک، شریعتی1، خوارزمی و رازی نمونهگیری شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامههای احساسات شرم و گناه کوهن، ولف، پنتر و اینسکو (2011)، سبکهای دلبستگی کالینز و رید 1990، سبکهای فرزندپروری بامریند 1991 جمعآوری شد. شاخص مهلنوبایس نشان داد که داده پرتی وجود ندارد. پس از حذف 26 پرسشنامه مخدوش دادههای 394 نفر تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد الگوی پیشنهادی برازنده دادهها است. ضرایب مسیر غیرمستقیم ابعاد فرزندپروری سهلگیرانه بر احساس گناه از طریق دلبستگی ایمن (013/0-=β، 006/0=P)، فرزندپروری مقتدرانه بر احساس گناه از طریق دلبستگی ایمن (016/0=β، 006/0=P)، فرزندپروری سهلگیرانه بر احساس شرم از طریق دلبستگی اضطرابی و اجتنابی (065/0=β، 017/0=P) و فرزندپروری مستبدانه بر احساس شرم از طریق دلبستگی اضطرابی و اجتنابی (122/0=β، 003/0=P) معنیدار بود. نتیجهگیری: پیشنهاد میشود شیوه فرزندپروری مقتدرانه به والدین آموزش داده شود تا با شکلگیری سبک دلبستگی ایمن و بهتبع آن افزایش هیجان انطباقی گناه، احساس شرم کاهش یابد.