پژوهش تعیین ارتباط باورهای غیرمنطقی مادران با مشکلات رفتاری دختران دبیرستانی بود . روش پژوهش مقطعی و علی مقایسه ای و جامعه آماری 420 دختر دبیرستانی دارای مشکل رفتاری و مادران آن ها در شهر مشهد بود که به دفتر مشاوره آموزش و پرورش معرفی شده بودند. از میان آن ها بر اساس جدول کرجسی و مورگان (1976) 200 دانش آموز و نیز 200 دانش آموز دیگر که فاقد مشکل رفتاری بودند به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و آزمون ارزیابی باورهای غیرمنطقی ( 1370 ) و آزمون راتر فرم B (1975) در مورد آن ها اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t استودنت و تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون شفه انجام شد . یافته ها نشان داد که بین باورهای غیر منطقی مادران دانش آموزان دارای مشکلات رفتاری و فاقد مشکلات رفتاری تفاوت معنادار است. همچنین مادران دانش آموزان فاقد مشکلات رفتاری در شرایط مساوی از نظر میزان تحصیلات و سن نسبت به مادران دانش آموزان دارای مشکلات رفتاری باورهای غیر منطقی بیشتری داشتند . به علاوه ارتباط بین سطح تحصیلات مادران و باورهای غیر منطقی آن ها معنادار بود. نتیجه گیری: باورهای غیر منطقی، تحصیلات و سن کم مادران از عوامل موثر در بروز مشکلات رفتاری فرزندانشان است.